هو اللطیف
سلام داداش
آخ که چقدر تنگ شده این دلم برات این قده شده چند باری اومدم سراغت ولی چیزی ننوشتم دوستان زیاد میگن بنویس ولی چیکار کنم هر چند وقت یک بار که میام خونت دلم می خواد باهات بشینم دردو دل کنم تا اینکه بنویسم خیل اوقات ریا نشه گریه امانم نمی دهد و نوشته هام ناقص می مونه...
داداش باز دلم گرفته اما خوشحالم از اینکه باز هفته دفاع مقدس شده و مسوولین یادشون افتاده باید یاد شماها بکنن...
یه هفته صدا و سیما یاد شما می کنه تمثالهای مثل ماه شما را نشون میده اگر فوتبال اجازه بده...
گاهی دلم می گیره تو ممالک بی دین و ایمون چی جوری چهار تا سربازشون که به زور بردن جنگ نه دفاع را ارج می نهند و تو شهر ما هم به پدر مادر و برادر خواهر شهید مدام متلک میگن که فلان استفاده را کردید از شهیدتون...
گاهی وقتها دلم می خواد از این شهر و دیار برم اما چیکار کنم با این دلم که دلبسته خونه توام ...
نمیدونم واقعا اگر بودجه های میلیونی نبود و اگر یه روزی بودجه ندهند برای یادواره شهدا و یاد شهدا کردن، کسی دست تو جیبش می کنه که یادواره بگیره...
داداش شهادتت مبارک و نوش جونت شربتی که خوردی و من حسرتش را می خورم...
دیگه همان مطلب اجازه ادامه نمی دهد...
اجازه کپی کردن مطلب برای همه خادمین شهدا به خاطر مظلومیت شهدا جایز است ..