رفته بوديم جنازه شهدا رو بکشيم عقب . از موانع که گذشتيم ، رسيديم به اولين شهيد . حاج مهدي گفت :(( اين رو ول کنيد ، بريم جلوتر.))
چند تا از شهدا رو برگردونديم عقب که دشمن متوجه شد و شروع کرد به تيراندازي ، مجبور شديم برگرديم عقب . بعدا فهميديم اون جنازه اول برادر حاج مهدي بوده ...